دو بند از زندگی نامه خود نوشت حاج قاسم با نام «از چیزی نمی ترسیدم »
پدرم اهل نماز بود شاید در آن وقت چند نفر نماز می خواندند ؛ اما پدرم بشدت تقید به نماز اول وقت داشت . نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص می داد البته آن وقت ها کسی به حمد و سوره ی کسی کاری نداشت ؛ لذا چه بسا در نماز غلط غلوط زیادی بود.
همانگونه که به نماز تقید داشت ، به حلال و حرام هم همین گونه بود . اهل عشیره مان اورا به درستی می شناختند . بر وقتها ایشان به مشهد رفته بود و به «مَشدی حسن» مشهور بود زکات مالَش را چه در گندم و جو و چه در گوسفند ها ، به موقع به سید محمد می داد.
کتاب از چیزی نمی ترسیدم صفحه 22
[ سه شنبه 100/10/28 ] [ 5:34 عصر ] [ علی بنی سعید ]
باز هم جمعه ای دیگر از راه رسید
و باز هم من دلتنگ شدم !
دلتنگ شما
جمعه ها
دست خودم نیست
دلم می گیرد
چون تو را
جمعه
دادیم ز دست
[ جمعه 100/10/17 ] [ 2:50 عصر ] [ علی بنی سعید ]
شک نیست !
به خونخواهی زهرا یک روز
با مهدی فاطمه تو بر می گردی
[ پنج شنبه 100/10/16 ] [ 4:22 عصر ] [ علی بنی سعید ]
ارادت و تمسک حاج قاسم عزیز ، به حضرت فاطمه زهرا (س) ، بر کسی پوشیده نیست .
نمیدانم !
شاید تقارن مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم و شهادت حضرت زهرای اطهر ، بی معنا نباشد .
امسال پرچمهای عزا را برای شهادت سردار دلها و ام ابیها ، در شهر برفراشتیم .
[ پنج شنبه 100/10/16 ] [ 4:13 عصر ] [ علی بنی سعید ]